از یک طرف معتقدیم خداوند از ازل همه چیز را می داند و می داند چه کسی سعادتمند و چه کسی بد عاقبت می شود و از طرف دیگر قائل به اختیار انسان ها هستیم که این دو عقیده با هم سازگاری ندارند.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
ریشه اصلی
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
تمام این سوالات به این مطلب اصلی و اساسی برمیگردد که چگونه خداوند متعال دست به قلم شده است و در کارنامه عدهای ثواب، نیکی و سعادت ثبت کرده است و برای بعضی دیگر عقاب، شقاوت و ضلالت خواسته باشد، به عبارت دیگر چگونه ما قائل به اختیار و آزادی آدمیان شویم در حالی که هر کاری اعم از کوچک و بزرگ، مهم و غیر مهم از اوّل در پیشگاه علم الهی حاضر ودر لوح محفوظ ثبت و در بسیاری از آیات قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.
مانند همان آیهای که شما ذکر کردید: «ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر» و آیاتی که هدایت و ضلالت، عزت و ذلت را بدست خداوند متعال میداند، مثل « فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» و یا «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و در آیات دیگری هم فقط اراده و مشیت حق تعالی را جاری میداند مثل «ما تشاؤون الا ان یشاء الله رب العالمین» و سهم ما از واقعیت نیز همان قسمت ماست. در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم × لطف آنچه تواند بیش، حکم آن چه تو فرمایی (حافظ).
حال مطالب و سوالات ذیل میوه و ثمره نهال فوق است:
1. صبوری، عجولی، وقار، پرخاشگری، ایثار، بخل و... طبق برنامههای از پیش تعیین شده است.
2. عاقبت به خیری و عاقبت به شری از حوزه اختیاری بشری بیرون است، چون سعید و شقی از همان اول تا قیام قیامت در قضاء وقدر الهی مشخص شدهاند، بنابراین خداوند این چنین خواسته که عدهای بدبخت یا خوشبخت شوند.
3. جهنم و بهشت افراد نیز در لوح محفوظ از ازل ثبت شده است و طبق آن مردم به بهشت یا جهنم رهسپار میشوند.
4. چگونه میتوان پذیرفت که خداوند عادل است، درحالی که ما هیچ گونه اختیار و آزادی از خود نداریم و با این وجود مو از ماست کشیده میشود و عدهای به جهنم و بعضی دیگر به بهشت وارد میشوند؟
5. چرا خداوند متعال از همان اول به پنج تن از آل عبا ـ علیهم السّلام ـ عصمت و عظمت بخشیده تاجایی که حرت آدم ـ علیه السّلام ـ با شفاعت نور آنها توبه میکند؟ آیا این عصمت وعظمت برای آنها افتخار و فضیلتی محسوب میشود؟
پاسخ:
پدر دلسوز و دانشمندی را میشناسم که برای ارشاد و تبلیغ به مدت شش ماه به یکی از کشورها مسافرت کرد. بعد از مدتی برای دو فرزند خود رضا و بابک نامهای نوشت.در این نامه به رضا این چنین خاطر نشان کرد که رضا جان من میدانم تو امسال با معدل خوب قبول میشوی و مادرو اقوام از تو رضایت کاملی خواهند داشت ولی به بابک این طور گوشزد کرد: «پسرم بابک با کمال تأسف و علیرغم میل درونیام باید بگویم که شما امسال قبول نمیشوی و... در آخر سال هم رضا با معدل خوبی قبول شد ولی بابک متأسفانه قبول نشد.
حال آیا میتوانیم بگوییم که آن پدر چون دست به قلم شده و آن نامه رانوشته اختیار و آزادی رضا و بابک را از آنها گرفته است؟! (لطفاً کمی تأمل کنید).
یکی از دوستانم، اقتصاددان و اهل رسیدگی به مردم و خانواده خود است. روزی به خانواده خود میگفت که شما دیگر جوراب نایلونی نمیخرید. آنها خیلی تعجب کردند ولی چند روز بعد که به بازار رفته بودند، جوراب نایلونی نخریدند چون جوراب نخی با قیمت مناسب به بازار آمده بود. حال آیا میتوان گفت دوست من چون چنین پیشبینی دقیقی را صورت داده، یا آنها را مجبور به خرید جوراب نخی کرده است؟ (لطفاً تأمل بفرمایید).
آری ریشه اصلی سئوالات رابطه بین قضا و قدر الهی و یا لوح محفوظ ( علم پیشین الهی) با افعال اختیاری، آزادی و اراده آدمی است. هر چند که خداوندمتعال درلوح محفوظ سرنوشت تمام موجودات جاندار و غیر جاندار را ثبت کرده است، ولی بایدتوجه داشت قضا (حکم قطعی الهی) و قدر (خصوصیات و اندازه اشیاء) بر حسب واقعیت و حقیقت آنها تنظیم شده است و چون دریای علم الهی بیکران است، تمام خصوصیات و جزییات رفتار آدمیان برای حضرت حق معین و مشخص است و طبق آن حکم قطعی الهی صادر و در لوح محفوظ ثبت شده است. تمام گفتار و کردار، افعال اختیاری و غیر اختیاری آدمیان، گلی که درگلستان شکفته و سیبی که از درخت چیده میشود و حتی برگی که به زمین میافتد، همه از قبل مورد مشیت وعلم حق تعالی و لوح محفوظ ثبت شده است. («لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ )یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَه إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّه فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ».
ولی به این نکته دقت بیشتری باید داشت که فعل با تمام خصوصیات آن ثبت است. در مورد رفتار آدمیان چون اختیار و آزادی جز افعال آنهاست همانطور ثبت میشود مثلاً ثبت میشود که فردی (با اختیار و آزادی خود) به درس و نماز و یا به هدردادن عمر خود و... مشغول است. پس اگر آن فرد بدون اختیار و آزادی آن کار را صورت دهد، خلاف علم الهی و لوح محفوظ اتفاق میافتد و در مورد افعال غیراختیاری انسان مثل ضربان قلب و کار کلیهها هم به همان طور غیراختیاری ثبت و ضبط میشود. بنابراین نه تنها لوح محفوظ و کتابت افعال، صفات، رفتار و خلاصه تمام خصوصیات و ویژگیهای موجودات ضربهای به اختیار و آزادی آدمیان نمیزند بلکه موکد و مویّد آن هم میباشد چون خداوند بر اساس علم و ارادهاش در لوح محفوظ ثبت کرده است که انسانها با اختیار وآزادی خود به امور خود اقدام میکنند. به یکی گفتند چرا مشروب میخوری؟ گفت باید مشروب بخورم تا علم الهی، جهل نشود و این شعر را سرود؛
من می خورم و هر که چو من اهل بود می خوردن من بنزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست گر می نخورم علم خدا جهل بود
لطیفی در پاسخ گفت شما دلتان برای علم الهی نسوزد و این شعر را سرود:
علم ازلی علت عصیان کردن نزد عقلا زغایت جهل بود
چون خداوند متعال میداند که فلان شخص از روی اختیار و آزادی به میگساری مشغول میشود پس اگر از روی جبر به آن بپردازد علم خدا جهل میشود.
پاسخ به تک تک پرسشها
1. صبوری، وقار، شجاعت، سخاوت و... از صفات پایدار نفسانی یا اخلاق سرچشمه میگیرند که با اختیار و آزادی در سایه تمرین و تکرار، در وجود آدمی ریشه میدواند و دارای ویژگیهای ذیل هستند:
اولاً: برخلاف هر کدام از یک صفات میتوان رفتار کرد.
ثانیاً: مقدمات آنها اختیاری است، پس خودشان هم اختیاریاند.
ثالثاً: میتوان به طور کلی و لو با مشکلات فراوان بعداز مدتی این عادات و ملکات را با تمرین و تکرار به ضد، تغییر داد.
2. خداوند متعال عاقبت به شری یا عاقبت به خیری همگان رابه طور دقیق میداند ولی ـ همانطور که گذشت ـ علم، قضا و قدر و اراده الهی را بر اساس واقعیت و با تمام خصوصیات و ویژگیهای افعال و رفتار آدمیان است که وصف اختیار و آزادی در آن قرار دارد.
3. قطعاً خدا علم داردکه چه کسی بهشتی و چه کسی جهنمی است و علم و اراده او تخلف ناپذیر است ولی سخن در این است که علم و مشیت خدا منحصر به نتیجه زندگی انسان نیست بلکه به تمام مراحل زندگی انسان از کودکی تا نوجوانی و جوانی تا پیری تعلق گرفته است. یعنی خداوند میداند هر کس چگونه با اختیار و اراده خود اعمالی را انجام میدهد و در نتیجه بهشتی یا جهنمی میشود و مشیت واراده او هم به آن تعلق گرفته است. یعنی خداوند متعال میداند که مثلاً سید الشهداء امام حسین ـ علیه السّلام ـ به کربلا خواهد رفت و نعیم بهشتی نصیبش خواهد شد و شمر و یزید با اختیار خود به جنایت پرداخته و عذاب اخروی را خواهند چشید، نه اینکه علم و اراده خداوند فقط به نتیجه (بهشتی بودن امام وجهنمی بودن دشمنانش) بدون مقدمات (جانبازی و شهادت و از آن طرف خودکامگی و رذالت) تعلق گرفته باشد. بنابراین علم و مشیت خداوند به بهشتی یا جهنّمی بودن انسان تعلق گرفته که در این دنیا متولد شده و به سن تکلیف رسیده اطاعت یا عصیان نموده باشد نه به مطلق بهشتی و جهنمی بودن انسان بدون طی مقدمات.
4. طبق آیات و روایات گناهکاران به عذابهای اخروی و دنیوی مبتلا میشوند و نیکوکاران به ثوابهای دنیوی و اخروی میرسند حال اگر آدمیان دارای اختیار و آزادی نباشند،عدل الهی بیمعنا و بیمحتوا خواهد شد. زیرا این سؤال پیش میآید که چرا عدهای که اختیاری هم از خود ندارند دچار عذاب میشوند و یا عدهای دیگر به ثواب و نعمتهای بیحدّ و حصر الهی میرسند ولی اگر این مبنا فاسد را نپذیریم و قایل به اختیار و آزادی آدمیان شویم مشکلی هم درعدل الهی پیش نخواهد آمد.
5. خداوند از ازل و قبل از خلقت میداند که حضرت آل عبا ـ علیهم السّلام ـ معصوم هستند، ولی این عصمت سرچشمه از علم، عقل وایمان برتر آنها گرفته و اختیاری است. امّا اینکه عصمت اختیاری است، چون اگر ما هم به آن مرتبه علم و ایمان نائل شویم، دیگر مرتکب گناه نمیشویم همانطور که عقل ما در بسیاری از موارد ایجاب میکند که معصوم باشیم و با اختیار خود خیلی از کارها را نکنیم. مثلاً آیا هیچ آدم عاقلی حاضر میشود خاکروبه، لجن و کثافات را بخورد؟
حتماً خواهیم گفت نه، اگر از کسی این کارها سربزند مبتلا به یک نوع بیماری است، از این گذشته آیا میتوان باور کرد انسان عاقل حتی به فکر خوردن لجن، خاکروبه وکثافات بیفتد؟ امّا اینکه قبل از خلقت به آنها عظمت و عزّت بخشیده است، چون آنها را امتحان کرده است و آنها از آزمون الهی سرفراز و موفق بیرون آمدهاند پس باز هم عزّت وعظمت در سایه اختیار و آزادی آنها بوده است. در فرازی از زیارت صدیقه طاهر ـ سلام الله علیها ـ آمده است: «ای بانوی آزمودهای که خدایی تو را آفرید، پیش از آن که بیافریندت، تو را آزمود وتو در میدان امتحان و ابتلا صابر بودی «یا ممتنعه امتنحک الله الذی خلقک قبل اَن یخلقک و کنت، امتنحک به صابره».
نتیجه
علم پیشین، اراده الهی، لوح محفوظ و قضا و قدر هیچ گونه منافاتی با اختیار و آزادی آدمی ندارد، بلکه مؤید و موکد آن است.